- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما
صدای به هم خـوردن بـال و پَـر بود گمانم که جـبـریـل آن دور و بَـر بـود نـگـاهـش به در بـود مـهـمـان بـیـایـد صـدای در آمـد، عـلـی پـشت در بود عــلــی بــود امّـا نـه مـثـل هـمـیـشــه که رخـسـارش از شبـنـم شرم تَر بود گُـل افــتــاد بـر گــونـۀ حــیـــدر امّــا مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟! علی خواست لب وا کند، لب فروبست نگـفـت و مـحـمّـد خودش با خبر بود فـداها ابـوها، نـگـاهـش به زهـراست به نوری که در خانهاش جلوهگر بود به زهـرا که قالو بلی خواند و خـندید به زهـرا که شاد از قـضا و قـدر بود علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست علی مردِ میدان و جـنگ و خطر بود زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ که دارایـیِ او هـمـیـن مـخـتـصر بود زره شــد جــهــیــزیّــۀ عــشــق امـــا از آن روز زهـرا بـرایـش سـپـر بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مـهـر شـما در دل عـاشـق فـتـاد خیر دو دنیا به من این فیض داد تـا کـه تـوسـل به تـو آغــاز شـد ای نـمک سـفـرۀ سلـطـان طوس محضر تو خیل ملک خاک بوس ای عــلـی اکــبـر مـلـیــح رضــا جـود تو شد مـظـهـر کُـلِّ صفات نـام تـو فــتّـاح هـمـه مـشـکـلات بـوسـه ز لـبـهـای تـو کـار رضـا گـوشـۀ حـجـره شده جایت چرا؟ مرگ شده ذکـر و دعـایت چرا؟ شعله به جان و دل زهـرا مکش ضربه به حـیـثیت افـلاک خورد رنگ کبودی به رخی پاک خورد بـا جـگــر سـوخـتـه پـرپـر زدی آب نخوردی… بدنت پا نخـورد یک نخی از پیروهنت پا نخورد در تـه گـودال تـنـت پـا نـخــورد مثل حـسـین بر دهنت پا نخـورد یـاد حــسـیـن دیــدۀ تــر داشـتـی چـنگ به موی سـرش انـداخـتـند روی تـن بـی ســر او تـاخــتــنـد عـمّه از آن لحـظـه گـرفـتار شـد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
مبدا که باشد طوس مقصد کاظمین است در آسمانها هم زبانـزد کاظمین است هر جا که بوی تو میآید کاظمین است با این حساب امروز مشهد کاظمین است وقـتی که مـحـو دیـدن بـاب الـجـوادیم انـگــار اصـلا زائــر بـاب الــمـرادیـم مهر و محبت حلم و بخشش جود و رحمت در جـان تو کـرده تـجـلّی بـینـهـایـت شاعر میافتد پای توصیفت به زحمت داری بـه سـر عـمـامـۀ سـبـز امـامـت پـاکـی زلالـی مـهـربـانی و عـطـوفـی ای مـعـدن الـرحـمه رئوف بن رئوفی بسکه خـدای تـو مـلاحـت بـر تو داده دل میبـری با چـشم و ابروی گـشاده ای تالی شـمس الشـموس ای شاهزاده از کـودکـی هـسـتـی بـزرگ خـانـواده وقــتـی عـلـی اکــبــر مــولای مــایـی یعـنی تو هـم خـلـقا و خُـلقا مصطفایی عـلم الیـقـین و مـظـهـر تـوحـیـد بودی در نـا امــیــدی مــایــۀ امــیــد بــودی راه نـجـات از ورطـۀ تــردیــد بـودی نُـه سـالـه امـا مـرجـع تـقــلـیـد بــودی خـورشـید زاده مـاه پیشت رخ گرفـته هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته نه ساله بودی رهبری کردی جهان را در آستین داری جـواب حـاضـران را داری به دست خـود زمـام آسـمـان را دادی به ما از صلب خود صاحب زمان را عـمری مسلـمانهای اسلام تو هـستیم چـشـم انـتـظـار مـغـز بـادام تو هـستیم معـنا بگـیرد عـلم و دانش تحـت نامت حکـمت هـمـیـشه میگـذارد احـترامت یحی بن اکـثـم مات و حـیـران کلامت جـای سخـنهـای تو بنـویـسـم قـیـامت با احتجاجت فتح خیبر کردی آن روز با تیغ نطقت کار حیدر کردی آن روز چــشـم تـمــنّـا را بـدوزم بـر نـگـاهـی یا سـیـدا لـسـادات ابـا جـعـفـر نـگـاهـی تا حـال و روز من شـود بهـتر نگاهی کی میکـنی بر جـانب نـوکـر نگـاهی با یک نگـاه تو "مـوفـق" میشـوم من بر جمع اصحاب تو ملحق میشوم من سرچشمۀ مهر و عطوفت کوه احساس بیرون زند از حجرهات عطر گل یاس بر روضههای فاطمه هـمواره حساس غـیرت به مـادر داری آقـا مثل عباس مـشـتــاق انـجــام امــور نـا تـمــامـیـم ما هـم شـبـیـه تـو به فـکـر انـتـقـامـیـم با سـفـرههـایت هرکـسی که آشـنـا شد بیرون نرفت از روضهات حاجت روا شد هـر جـا که آمـد نـام تـو دارالـشـفا شد با ذکـر تو آجـیل مان مشکـل گـشا شد عطری دگر بر هـفـته داده چهـارشنبه مـائـیـم و خـتـم یـا جـواد چـهـارشـنـبه نَحـنُ مَـوالِـیـکُم بِـزَهـرا یابن سلـطـان یـا سـیـدی اُنـظُـر اِلـیـنـا یابن سلـطـان ما را سفـارش کن به بابا یابن سلطان روضـه مهـیـا شد بـفـرما یابن سلطان گـنبد به روی دوش خود پـرچم گرفته بـابـا بـرایت مـجـلـس مــاتـم گـرفــتـه عمری میان روضههایت گریه کردیم بر غـربت بـیانـتهـایت گـریـه کـردیم تو گریه کردی پا به پایت گریه کردیم با ضـامن آهـو بـرایت گـریـه کـردیـم شهری به پای رفتن تو غـصه خورده هـمـسایه از هـمسایۀ خـود ارث بـرده هر روز مهمانی به غیر از غم نداری بر زخـمهـای کـهـنهات مرهـم نـداری حـتـی مـیـان خـانـهات مـحـرم نـداری جز گـریه کـردن راه دیگر هم نداری ای وارث درد حسن خون بر دلت شد وقـتی شـریک زنـدگـیات قـاتـلت شد از شدت زهر ستم بال و پرت سوخت تنها نه بال و پر تمام پیکـرت سوخت تو سوختی از غصه قلب مادرت سوخت از تشنگی در بین حجره حنجرت سوخت با نـالـههای تو زمین و آسمان سوخت در ماتمت قـلب تمام شیـعـیان سوخت شکر خدا سر نیزه و تیر و کمان نیست بر سیـنـۀ تو رد پـایی از سـنان نیست در دست اُمّ فضل دیگر خیزران نیست انگشترت دیگر به دست ساربان نیست شـکـر خـدا دیـگـر به دنـبـال سـر تـو از دشـمـنت سیـلی نـخـورده دخـتر تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
دوبـاره قُـلـقـله در عـرش کـبـریا افتاد عـزیز فـاطـمـه ابن الـرضا ز پـا افـتاد اگر غـلط نکـنم این حـسـینِ دیگـر بود ولی نگفت کسی، زیر دست و پا افتاد ز صدرِ زین نه، ولی بر زمین بصورت خورد به روی چهـرۀ او مثل پنجـه، جا افتاد همین که زهر اثر کرد زانویش خم شد میان حـجـرۀ دربـسـتـه بـیصدا افـتـاد ز سـوز تـشـنگی آهـسته گفت یا جـدّاه بـیـا کـه بـر جـگـرم آتـشِ جــفـا افـتـاد نه گیرِ شمرِ لعین، گیرِ اُمِ فضل اینبار به شعـلههای عـطش، حجّت خـدا افتاد کفن به پیکر بابای خویش، چون پوشاند نـگـاهِ هـادیِ دین سـوی کـربـلا افـتـاد نداشت خواهری از غصهاش بمیرد باز هزار شـعـله ز داغـش به جان ما افتاد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
بیا یکـدم تمـاشا کن ببـین حال پـریشانم بود ذکر لـبم هر دم بـیا بابا رضـا جانم بیا دامن کشان و بر سر دامن سرم بگذار که باشد یکسره بابا به درب حجره چشمانم زسوز زهر میغلتم ازاین پهلو به آن پهلو به مانند غریب کربلا بنگر که عطشانم بخود پـیچـیدهام اما تنم را برنگـرداندند دراین ساعات آخرهم به یاد جسم عریانم زنـان شـام دور عـمۀ ما هـلهـله کـردند به یاد عمّهام در کوچه و بازار گـریانم
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
آتـش گــرفــتـه خـانـۀ دل، آه مــادر میسوزم از زهـر هـلاهـل، آه مادر عمر مرا چون تو به برگ گل نوشتند با دسـت خـونـیـن مـقـاتـل، آه مـادر دلهای سنگ دشمنان هم سوخت بر من من دشـمنی دارم به منـزل، آه مادر بازا که سر بگذارد این دریای غربت با گـریه بر دامـان سـاحـل، آه مـادر لب تشنه هستم، قـتـلگاهم کـربلا شد قـاتـل نـشـسـتـه در مـقـابـل، آه مادر مشکل ندارد، تشنه مردن، لیک عطشان در زیر خنجر هست مشکل آه مادر مادر رضایت را خبر کن تا بـبـیـند آتش فـتـاد او را به حـاصـل آه مادر
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
من که آمد به لب از زهر هلاهل جانم نـهـمـیـن نـور خـدا و پـسـر سـلـطـانـم این خودش درد بزرگیست برایم که شده یـار هـمـخـانـۀ من قـاتـل و زنـدانبـانم دست و پـا میزنم و مـادر من میبـیند نـالۀ « یا ولـدی » شـعـله زده بـر جـانم رمقی نیست که حتی به هـوای نظری صورتم را به سـوی فـاطمه برگـردانم تشنه لب در وسط حُجره به جدّم گـفتم کاهـش جان تو من دارم و من میدانم که چه کرده ست غریبانه عطش با جگرت سوخت مـثـل تو سـراپـا هـمۀ بـنـیـانـم جرمم اینست جگر گوشۀ زهـرا هستم شد در این حال، جوانمرگ شدن تاوانم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
هم جـوادی و هم جـوان هستی پـیـر جـمـع پـیـمـبـران هـسـتی هـم شـکـوه زمـیـن خـاکـی مـا هم سـتـونهای آسـمـان هـستی اَشـهَـدُ و أَنَّ صـاحـب کــرمـی اَشـهَـدُ و أَنَّ مـهـربـان هـسـتـی خـالـق جــمــلــۀ پُــر از جــود بـیـشـتـر پـیـش ما بـمان هستی پـدرت شـهـره بـر رئـوفی شـد شک ندارم تو هم هـمان هستی خون زهرا به رگ رگت جاریست دائـمـاً فـکـر دیـگـران هـسـتـی تـشـنـه هـستی ولی یـقـین دارم شاکی از دست خیزران هستی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
میشـناسند تو را اهـلِ ولا اِبنِ رئـوف میرسد از درِ این خانه عطا ابن رئوف بابِ حاجاتِ خلایق شدنت شُهـره شده پس دخیل اند همه شاه و گدا ابن رئوف تو«جوادی» و کرم از کرمت بُهت زده وَ تَـصّدق بـده در راهِ خـدا ابن رئوف قسم ت میدهم امشب به غریب الغربا نظری! نائبِ بر حقِّ رضا ابن رئوف نهمین آینهای!پاک و زلالی چون رود پاک کن، پُر شدم از جرم و خطا ابن رئوف کوهی از درد شدم منتـظرِ یک نگهـم با نگـاهی بـده دارو و دوا ابن رئـوف اسمِ زیبایِ تو مضمونِ غزلها شده است مینـویـسـند تـمـامِ شـعـرا ابـن رئـوف صـلهای آخـرِ مـدّاحیِ من لـطـف نـمـا اهلِ این روضه رسان کرببلا ابن رئوف نعـمتِ اشک بـده تا بـشـوم پُـر روزی بده بر حال دلم شور و نوا ابن رئوف
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
بردار از خاکِ کـفِ حُجـره سَرَت را از بیکسی کـمتر صدا کُن مادرت را آهِ جـگــر سـوزَت امـانـت را بُـریــده آتش زدی با سرفهات دور و بَـرَت را حــتــی تــوانِ ایـسـتــادن هـم نــداری قـوّت نـداری وا کُـنی بـال و پَرَت را پیداست از حالِ وَخیمت زَهر بدجـور آتـش زده بــاغِ گُــلِ نــیــلــوفَــرَت را داری به خود میپیچی اما حیف اینجا چـشـمی نمیبارَد دلِ غَـم پـروَرَت را بایـد که تـنهـا در غـریـبـی بـگـذرانی در خـانـۀ خود لحـظـههای آخـرَت را بیحرمتی شد به مقامت باز هم شُکر خنجـر نزد بوسه ضریحِ حنجَـرَت را
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
همسری نامهربان، بال و پرم را زخم کرد طعنههایِ بیحسابش، شهپرم را زخم کرد العطش گفتم که یک جرعه رسد آبِ حیات این تقـلّاها، تمامِ پـیـکـرم را زخـم کرد حال و روزم را نظاره کرد زهرایِ بتول دیدنِ من، قلبِ زهرا مادرم را زخم کرد رویـتِ مـاهِ کـبـودی کـه مـلاقـات آمـده عاقبت هم پلک و هم چشمِ ترم را زخم کرد چون عمویم مجتبی خیلی غریبم شیعیان خاطـراتِ بیـنوایی، دفـترم را زخم کرد با لبِ تشنه چنان جدّم حسین جان میدهم تشنگی بدجور کلِّ حنجرم را زخم کرد
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام در شهادت امام جواد علیهالسلام
زهر آبت کرده آن قـدری که پیدا نیستی نه! تو فرزند من؛ آن زیبای رعنا نیستی نیل اشکم را به دست چاره سازت خشک کن ای مسیحاروی من! کمتر ز موسی نیستی درد پهلوهای تو ارثیست، بر آن صبر کن میوه قـلـبم! مگـر فـرزند زهـرا نیـستی؟ وقت مـرگـم آمدی، من نیـز امروز آمدم با رضا باشی تـمام عـمر تـنهـا نیـسـتی! با وجود اینکه داری میکشی پا بر زمین باز هـم شکـرخـدا که اربـاً اربـا نیـسـتی رأس اکبر رفت روی نیـزهها در کـربلا من ندارم طاقـتـش را، شکر آنجا نیستی اشک میریزی سبیکه! آه حـق داری ولی خوش به حال تو که جای اُمّ لیلا نیستی!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف بیوفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف کلِّ عالم خون بگرید در عزای تو کم است ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک طرف ارباً إرباً شد دلت از فـتنه و نامردیاش زهرِ کاری یک طرف، جور و جفا از یک طرف خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کردهاند داغِ مادر یک طرف، کرببلا از یک طرف تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف روزیِ ماه محـرم از شما خواهم گرفت رزقِ اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم راهیام کن اربعین کرببلا از یک طرف
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیه السلام
ای وجودت جود را معـنا جواد ای مـریـد لطف تو دسـت مراد هرچه خوبی هست بِه از آن کنی نیست چون تو بنده و بنـدهنـواز سایهات خورشید نه خورشید ساز بر سریرِ عشق فـرمان میدهی ای چو جدّ اطهرت شمس هدی درد ما هـسـتـیم ای دسـتـت دوا گر کمی از لطـفـتان معـنا شود گـر گه ما مسـتـیم از پـیـمانهات کـفـر ایـمـان شد اگر از دانهات کاسه و دست دل و باب المـراد آنکه تا کویت خیالش رفته است دادهای بـال و وبالش رفته است آنقـدر کرده رضایت بر تو نـاز
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
ای حجرهات غریبترین جای این جهان در قتلگاهت، آه کسی نیست روضهخوان جز مادری جوان که ز جان آه میکشد هنگـام دست و پا زدنت با قـدی کـمان بغـداد شد مـدیـنـه و مـردی که باز هـم در خـانهاش ز کـیـنه هـمخانه داد جان جعده است اُمّ فضل و تو هم مجتبی ولی آن پستتر از این و تو مظلومتر از آن آه از تـنـی که زیـر شـررهـای آفـتـاب پوشـیـده بود پیکـرش از نیـزه و سنان
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
از همان روز ولادت قلبِ مضطر داشتی بین چشمت چشمهای از حوضِ کوثر داشتی مشت را بر خاک، میکوبیدی و میسوختی هر زمان که روضۀ جانسوزِ مادر داشتی در سرت رویای روزِ انتقامی سخت بود محشری سوزان به ذهنت قبلِ محشر داشتی روزگارت میگذشت و غصههایت کم نشد بر دلت غم روی غمهای مکرر داشتی بین شهری که پُر از دشمن پُر از خونخوار بود لااقل در خانهات ای کاش، سنگر داشتی خانه آزادیست؛ وقتی شهر، زندان میشود تو ولی در خانه زندان بانِ دیگر داشتی روی خاکِ حجرهات مظلوم، گیر آوردنت در کنارت کاش، خواهر یا برادر داشتی تشنه جان دادی دم آخـر شبـیه جدّ خود مثل او آیا به حنجر زخمِ خنجر داشتی؟! قتلگاهت خانهات شد؛ همسرت هم قاتلت حجره شد گودالت اما باز هم سر داشتی!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ای که سر از فضل و کـرَم بی انتهایی دارالامـــان و کــعـــبــۀ اهــلِ ولایــی ایران گـلستان گشته از یمنِ حضورت از لطف و احسانِ تو و از فیضِ نورت شـد بــارگــاهِ تـو زیــارتــگــاهِ عــالــم گـردیـده سـقـاخـانهات هـم دوشِ زمزم پایِ ضریحت سجـده گاهِ جبـرئیل است مدح و ثـنـاگـویت خـداونـدِ جـلیل است قـبـرت مـطـافِ انـبـیـای ما سـلَـف شد بیتُ االشٌرف را تهنیت گویش نجف شد صحـن و سرایت شد پـنـاهِ اهلِ ایـمـان با مـقـدمِ پـاکِ تـو شد ایـران گـلـسـتان آن پـنـجـره فـولادِ تـو دارالـشـفـا است هم کعبه و هم زمزم و سعی و صفا است شد مـرکزِ اجـلالِ تـو خـاکِ خـراسـان شـد بـارگـاهت کـعـبۀ مـقـصودِ جانان!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
سـلامٌ عــلـی سـیــد الـمــقـتـدی علی ابن موسی الرضا المرتضی شـهـنـشاه مُـلک سـیادت کـز او شده نور حق در جهان بـرمـلا امام مـبـیـن هـادی جـن و انـس بـه مـــدحــش بــود آیــۀ انـّـمــا بـه کــروبـیـان هــادی راه حق بـه قـدّوسـیـان مـالـک و مـقـتدا مـنـا از بـهـایـش گـرفـتــه بـهـا صفـا از صـفـایش گرفـته صفا صراط الـهـدی جـلـوۀ نور حق بـه شـرع مـحـمـد بُـوَد رهـنـمـا به مهرش دل و جان گرفتار کن که مـهـرش بـود بِـه ز آب بـقـا الا ای خراسان به خود ناز کن که داری به خود لولوئی پُر بها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
شاید عـیار دل به خلوص قـدیم نیست عـقـلم برای درک مقـامت فهـیم نیست ریزهخـور مـرام تو هـستیم گر چه دل لایـق برای نـوکـری این حـریم نیست راهــم بــده کـه تـوبـهکـنـان بـاز آمـدم نزد کـریم، هیچ خطایی عـظیم نیست! افسوس میخورد دل بیتابِ من، چرا در خادمی صحن و سرایت سهیم نیست؟ افسوس میخورد که چرا چون کبوتران در سایهسارِ گنبد زردت مقـیم نیست؟
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام رضا علیهالسلام
به نام نـامیِ سلطان که در جلـوس آمد نماز عشق بخوان، قـبله گاه طوس آمد دعای نور بخوان، شمسِ وَالشموس آمد بهـارِ مـونـسِ جـان، هـمدم نـفـوس آمد دوبـاره پــارۀ قـلـب رســول پـیـدا شـد عـزیز فـاطـمه، إبن البـتـول پـیـدا شـد بگو به موسیِ عمران ز موسیِ جعفر کلیم خواهی اگر، کن به بیت وحی نظر بـیـا به دیـدن نـور دو چـشـم پـیـغـمـبر ببـین چگـونه کـند از خدا سخن یکسر زبـان گـشود و فـرمـود با صدای رسا أنـابنُ مـکـه، أنابـنُ مـدیـنـه، نـام رضا بــنــام نــامـیِ الله شــد گــواهِ صـریـح أذان عـشق سُـراید به نغـمه های ملـیح شهادتـین بگـوید چه با وقـار و فصیح علیست وِرد زبانش، محمد است مدیح همینکه صوت رسایش به حمد رافع شد ز نور فاطمه نوری به عرش ساطع شد چه با صفاست در آغوش گرم بابایش نـشـسته نجـمه به لبخـند، در تماشایش فـرشـته مـوج زنـد گِـرد قـدّ و بـالایش تـمام اهـل حـرم نیـز مـحـو سـیـمـایش ز روی اوست که بوسه مُدام میگیرند همه به نوبت از آن لعل، کام میگیرند مدیـنه خانه به خانه رضا رضا گویند سخـن ز زادۀ موسای مصطـفی گویند ز فرط شوق، همه مدح مرتضا گویند ز نـسـل پـنجـمِ سلـطان کـربـلا گـویند تمام شهر، چراغان ز مقـدم سبز است دوباره سر درِ هر خانه پرچم سبز است چه آشـناست ولیـعـهـدِ حـضرت کاظم خداست بانیِ این فـتح و نصرت کاظم رضـاسـت آیـنـه دار حـقـیـقـت کــاظـم همانکه پارۀ قلب است و مُهجت کاظم امام هشتم و محـبوب سرمد آمده است بـدان کـه عـالـم آل مـحـمـد آمـده است بـنـای دیـن خـدا را رضــا کـنـد احـیـا سـتون ارض و سما را رضا کند احیا به عـلـم و حلـم، ولا را رضا کند احیا مسـیر کـرب و بلا را رضا کـند احـیا به غمزه کاخ ستم را رضا کند ویران چو پـای خویش رساند به خِـطّۀ ایران حریم قـبـلۀ هـفـتم به خاک ایران است سریر حجت هشتم در این خراسان است خوشم که خیر و صلاحم بدست سلطان است پناه شاه و گدا چیست، کنج ایوان است مسیـر گم نشود، کعـبۀ هدف اینجاست مدینه، کرب و بلا، سامرا، نجف اینجاست به آسمانِ حریمش چه جای خورشید است خدا به قلب رضا نور وحی تابید است همان امام که بِالقوّه شرط توحید است حدیث سلـسله بر این کـلام تأتـید است خـوشـا بحـال قـدمگـاهِ شهر نیـشـابور که شد امام رضـا مـاه شهـر نـیـشابور چـقـدر عـشـق بـنـام رضـا خــدا دارد چـقـدر گـفـتـنِ ذکـرِ رضـا صـفـا دارد چــقــدر نــام امــام رئـــوف جــا دارد چـقـدر حـضرت سلـطـان ما گدا دارد کجـاست آنکه گـدایی کـند ز دربـارش أبا لجـواد به جـود و سـخـا خـریـدارش گِره به کارت اگر هست، یار ما اینجاست بگو به اهل جهان حجّت خدا اینجاست بیا به کشور ما، مشهد الرضا اینجاست پنـاهـگـاه غـریـبـانِ مـبـتـلا ایـنجـاست در این حـرم دل نـالان قـرار میگیرد غـریب دسـت غـریب دیـار میگـیـرد بگو به اهل یمن کشتی نجات رضاست بگو به غزّه که حلّال مشکلات رضاست بگو به سوریه که، علت حیات رضاست بگو به اهل مـیانـمار آشنات رضاست سلام بر تو کسِ بیکسان، امام رئوف سـلام بر تو امام جـوان، امـام رئـوف
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ذکرِ یا ذَالکـَرم که یادَت هست اِزدِحـامِ حـرم که یـادَت هـست هِق هِق مـادرم که یادَت هست این دو چشمِ ترم که یادَت هست هـر کجـا روزگارِ مـن شده بَـد بـسـتـهام بــار وُ آمـدم مـشـهــد حـرم تـو پـنـاهـگـاهِ مـن اسـت مشهدَت مثلِ کـربلا وَطن است یا رضا ذکرِ هر رَگِ بدن است سائِـلَم، صاحِـبَم اَباالحَـسن است یا اَبَـاالـجـودِ وَ الـکـَرم سلـطان با تو ایران شده حـرم سـلـطان تــو بــه ایـرانِ مـا صـفـا دادی تو به این خـاک جـلـوهها دادی تو به مـا اذنِ روضـه را دادی آخـرِ روضـه ... کـربـلا دادی بــا نـگــاهِ تـو تــا خـدا رفــتــم هـر شبِ جـمعـه کـربـلا رفـتـم هر شبِ جمعه با قُعـود وُ قـیام مـیکـنـم شـاهِ عـشـق را اِکـرام رو به قـبـله به رویِ زانـوهـام میدهـم بَر شهـیـدِ تـشـنه سلام مُهر وُ امضاء که میرسد از طوس یک شبِ جمعه میرسم پابوس وقــتِ پــابــوسـیِّ امــامِ خـودم مـیگـذارم مَـن احـتـرامِ خـودم به خدا... پـیـش از سلامِ خودم از تو گویم...به جایِ نامِ خودم از تو میگـویم اِی پنـاهِ شـرف در حـریـمِ حسـین وُ شاهِ نجـف اِی به دستِ تو سـرنـوشت من از اضـافـه گِـلـَت سِـرشـتِ من با تو زیـباست رویِ زشتِ من حَـرمت یـا رضــا بهـشـتِ مـن یک زیـارت برایِ من بِـنِـویس ندبه در جمعـههایِ من بِنـِویس
: امتیاز
|